*این 3-4 روزه به طور میانگین روزانه 14-15 نفر آدم خونمون بودن!
البته کاری به کار من نداشتند اما خب دیگه ...
*5 شنبه تشریفمون رو نیاوردیم سرکار!
* به معصومه میگم این 2 هفته غذا پختی یا نه،میگه نه!اونوخ مامان من همه ش بهم میگه دختر آشپزی یادبگیر!!!
* عروسی بودیم 5 شنبه،یکی از آدمهای گروه سرودشون (بخوانید ارکستر!) گفت داماد پدرش رو 5 تا ببوسه به نیت 5 تن!ما گفتیم خب اشکالی نداره!بعد گفت مجلس عجب شور و حالی داره من و ملیکا گفتیم چقدر شبیه حاج سعید صحبت میکنه (!) خوشگلا باید برقصن رو گذاشته بودن یهو دیدم نصف سالن وسطن ............ یکی از دوستام بهم مسیج زد بگو برای شفای مریضا هم یه کاری بکنه((:
* دیروز یه چیزی نشیدم تا صبح کابوس دیدم! 3 ساله داره با مردی زندگی میکنه که میدونه با بقیه ارتباط ج-نس-ی داره!آخه یکی بگه یعنی چی!!! میگه اینقدر این و ر و اون ور آشنا داره که هر راهی میرم که قانونی بتونم دستم به جایی بند بشه بدتر میشه که بهتر نمیشه!
* تا حالا هی میگفتن جواب کنکور هفته ی اول شهریور، حالا میگن نیمه ی اول شهریور!خسته شدم رسماً): (مامان صبح میگه خواب دیده من قبول نشدم)
*موبایلم رو 50 تومن میخوام غالب کنم به ملیکا (به من چه خودش میخواد این کار رو بکنه) بابا هم گفته بقیه پول رو میده که من برم یه گوشی بخرم!اینگاری همه شاکی شدن((((((((((((:
* یه 2 هفته ای هست که آیه 26 سوره ی نور داره اذیتم میکنه!دست خودم نیست هی خودمو راضی میکنم باز ...
الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ...
باز میگم پس این آدمهای خوب که همسرهای بد دارن چطور؟میگم حتما ًامتحان خداست ... اما کلا ًدوسش ندارم!
*
زدم به جاده عشقت پیاده در باران
به شوق لحظه دیدار ساده در باران
در این طراوت نمناک در دلم سبز است
امید حادثهای فوقالعاده در باران
ببین که آینه بیقراریام شده است
زلالِ صورت نمناک جاده در باران
ز پشت پنجره کلبهات نگاهی کن
ببین چه سبز بهار ایستاده در باران
اشارهای، که گره خورده بر نگاهت باز
نگاه مرد دل از دست داده در باران
ز بیتفاوتیات، ای پری قصه من!
شکست شوکت یک شاهزاده در باران
همین!
یا حـــــــــــــــــــــــــــــیّ